گذشته تاریک

عشق يعني با تو خواندن از جنون

عشق يعني سوختنها از درون

عشق يعني سوختن تا ساختن

عشق يعني عقل و دين را باختن

عشق يعني دل تراشيدن ز گل

عشق يعني گم شدن در باغ دل

عشق يعني تو ملامت کن مرا

عشق يعني مي ستايم من تو را

عشق يعني در پي تو در به در

عشق يعني يک بيابان درد سر

عشق يعني با تو آغاز سفر

عشق يعنيقلبي آماج خطر

عشق يعني تو بران از خود مرا

عشق يعني باز مي خوانم تو را

عشق يعني بگذري از آبرو

عشق يعني کلبه هاي آرزو

عشق يعني با تو گشتن هم کلام

عشق يعني انتظار يک سلام

عشق يعني دستهايي رو به دوست

عشق يعني مرگ در راهت نکوست

عشق يعني شاخه اي گل در سبد

عشق يعني دل سپردن تا ابد

عشق يعني سروهاي سر بلند

عشق يعني خارها هم گل کنند

عشق يعني تو بسوزاني مرا

عشق يعني سايه بانم من تو را

عشق يعني بشکني قلب مرا

عشق يعني مي پرستم من تو را

عشق يعني آن نخستين حرفها

عشق يعني در ميان برفها

عشق يعني ياد آن روز نخست

عشق يعني هر چه در آن ياد توست



 

 

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 6 بهمن 1393برچسب:,ساعت 21:24 توسط ♥♥negar♥♥| |


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 6 بهمن 1393برچسب:,ساعت 21:20 توسط ♥♥negar♥♥| |

من یک عمربه خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد. می توانسته اما رسوام نساخت و مرا مورد قضاوت قرارنداد!

 

 

هرچه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضرشد. اما من هرگز حرف خدا را باور نکردم.

 

وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم. چشم ها و گوش هایم را بستم تا خدا را نبینم و صدایش را نشنوم.

 

من ازخـــدا گریختم بی خبرازآن که او با من و درمن بود !

 

می خواستم کاخ آرزوهایم را آن طور که دلم می خواست بسازم نه آن گونه که خدا می خواهد. به همین دلیل اغلب ساخته هایم ویران شد و زیر خروارها بلا ومصیبت ماندم.

 

ازهمه کس کمک خواستم اما هیچ کس فریادم را نشنید و یاریم نکرد.

 

با شرمندگی فریاد زدم :

 

خدایا اگرمرانجات دهی‌، اگر ویرانه های زندگی ام را آباد کنی با تو پیمان می بندم هرچه بگویی همان را انجام دهم !

 

درآن زمان خدا تنها کسی بود که حرف هایم را باورکرد و مرا پذیرفت نمی دانم چگونه اما درکمترین مدت خدا نجاتم داد.

 

گفتم : خدای عزیز بگو چه کنم تا محبت و لطف بی حد تورا جبران کنم ؟

 

گفت : هیچ. فقط عشقم را بپذیر و مرا باورکن و بدان درهمه حال درکنار تو هستم.

 

گفتم : خدایا عشقت را پذیرفتم و ازاین لحظه عاشقت هستم.

 

سپس بی آن که نظرخدارا بپرسم به ساختن کاخ رویایی زندگیم ادامه دادم. اوایل کار هر آن چه ازاومی خواستم فراهم می شد. اما ازدرون خوشحال نبودم !

 

نمی شد هم عاشق خدا شوم وهم به نظرات او بی توجه !

 

راه و روش خدا را نمی پسندیدم.

 

با آن چه او می گفت من به آرزوهای بزرگی که داشتم نمی رسیدم.

 

پس او را فراموش کردم تا راحت تر به آن چیزهایی که می خواهم برسم!

 

برای ساختن کاخ رویاییم از رهگذران کمک می خواستم.

 

آنان که خدارا می دیدند سری ازتاسف تکان می دادند و رد می شدند و آن ها که جزسنگ های طــلایی قصـــرم چیزی نمی دیدند به کمکم آمدند تا آن ها نیزبهره ای ببرند که همان ها در آخر کاراز پشت خنجرها زدند و رفتند!

 

همان گونه ازمن گریختند که من از صدای خدا و وجدانم!

 

نا امید ازهمه جا دوباره خدا را خواندم. کنارم حاضربود!

 

گفتم: دیدی بامن چه کردند؟!

 

آنان را به جزای اعمالشان برسان ...

 

گفت: تو خودت آن ها را به زندگیت فراخواندی!

 

ازکسانی کمک خواستی که محتاج تر از هرکسی به کمک بودند.

 

گفتم: مرا عفو کن. من تورا فراموش کردم و به غیرتو روی آوردم. اگردستم بگیری و بلندم کنی هرچه بگویی همان کنم.

 

بازهم خدا تنها کسی بود که حرف ها وسوگندهایم را باورکرد.

 

نمی دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره روی پای خود ایستاده ام.

 

گفتم: خدایا چه کنم ؟

 

گفت: هیچ. فقط عشقم را بپذیر و مرا باورکن و بدان که همیشه درکنارت هستم.

 

گفتم: چرا اصرارداری تو را باورکنم و عشقت را بپذیرم؟!

 

گفت: اگر مرا باورکنی خودت را باورکردی اگرعشقم را بپذیری وجودت آکنده ازعشق می شود. آن وقت به آن لذت عظیمی که درجست وجوی آنی می رسی و دیگرنیازی نیست که خود را برای ساختن کاخ رویاهایت به زحمت بیاندازی! دیگرچیزی نیست که تو نیازمند آن باشی و به خاطرآن از من روی گردانی. وقتی مرا باورکردی حرف ها و وعده هایم را باورخواهی کرد!

 

وقتی عاشقم شدی و باورم کردی به آن چه می گویم عمل می کنی زیرا درستی آن ها را باورداری وسعادت خود را درآن ها می بینی!

 

بدان که من :

 

عشق مطلق، آرامش مطلق

 

و

 

نورمطلق هستم وازهرچیزی بی نیاز!


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 5 بهمن 1393برچسب:,ساعت 18:38 توسط ♥♥negar♥♥| |

میگن هیچ عشقی تو دنیا ، مثله عشقه اولین نیست


میگذره یه عمری اما ، از خیالت رفتنی نیست


داغه عشقه هیچکی مثله ، اونکه پس میزنتت نیست


چقده تنهاشی وقتی ، هیچکسی هم قدمت نیست(هیچکسی هم قدمت نیست)

 

میگن هیچ عشقی تو دنیا ، مثله عشقه اولین نیست

 

میگذره یه عمری اما ، از خیالت رفتنی نیست

 

داغه عشقه هیچکی مثله ، اونکه پس میزنتت نیست


چقده تنهاشی وقتی ، هیچکسی هم قدمت نیست

چقده سخته بدونی ،اونکه میخوایش نمیمونه

که دلش یه جایه دیگست و همه وجودش ماله اونه


چقده برای اونکه ، جون میدی غریبه باشی


بگی میخوام با تو باشم ، بگه میخوام که نباشی(نباشی)

 

چقده سخته بدونی ،اونکه میخوایش نمیمونه


که دلش یه جایه دیگست و همه وجودش ماله اونه


چقده برای اونکه ، جون میدی غریبه باشی


بگی میخوام با تو باشم ، بگه میخوام که نباشی


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 4 بهمن 1393برچسب:,ساعت 20:8 توسط ♥♥negar♥♥| |

دیگِ " عشقِ اوَّل " را هَر چِقدر که بِسابی ،

چِه با اِسکاجِ دوست داشتَن های بَعدی ،

چِه با سیم ِ ظَرفشوییِ عاشِق شُدن های بَعدی ،

از دِلت پاک نِمی شَوَد …

حالا تو هِی بِساب ... !!

وَ اَز صِدای نا هَنجارَش ،

سَر دَرد بِگیر … !!!


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 4 بهمن 1393برچسب:,ساعت 19:58 توسط ♥♥negar♥♥| |



دختـــربچــه : دوستـــت دارم …

پســـربچــــــه : مثـــــل آدم بزرگــــــا ؟

دختــــــربچــــه : نــــه !!! راستکــــی

 


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 4 بهمن 1393برچسب:,ساعت 18:20 توسط ♥♥negar♥♥| |

چرا بدون خداحافظي رفتي

مگر خودت هميشه به سلام ها و خداحافظي هايمان  پايبند نبودي

چرا وقتي رفتي به ياد گل هاي رز توي گلدان عاشقي مان نيافتادي

كه نبودنت سيلابي از آب برايشان كويرمي كند

ودوري ات برگ هايشان راتا هميشه از شاخه جدا مي افكند

چرا به پرده هاي پوسيده ي اتاقم فكر نكردي

كه كرخي دستانم براي ديدار توچكونه همه را پاره كرده است

اما اشكالي ندارد چون تويي باز اشكالي ندارد

رز سپيد وحشي اتاقم مي گويند هر مسافري بي خداخافظي برود باز مي گردد

حالا من هم به انتظار بازگشتت لحظه هارا مي شمارم

پس زودتر باز گرد عشق من


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 4 بهمن 1393برچسب:,ساعت 18:10 توسط ♥♥negar♥♥| |

نوشته‌هایی هستند که خواندنشان سنگین است

حالت را عوض می کنند. ضربان قلبت را بالا میبرند 

و پُراند از غم ِشیرین...

دوست داری مرورشان کنی
و بعد هم یادداشتی پایش بنویسی .

اما بعضی نوشته‌ها سنگین‌تر‌اند...

نمیتوانی بیش از یکباربخوانیشان.

خط به خط که پایین میروی کلماتش ...

آوار میشوند بر سرت...

بر شانه‌هایت سنگینی می کنند "

 


بس که درد دارند بس كه تو را نوشته‌اند.

 

در پایان حرفهایم...

دلم پُر بودنی میامو اینجا خالیش میکنم...

 

بعضیا میگن نوشته هام غمگینن..
ببخشین اگه نوشته هام درد دارن...
میدونم ...

بعضی از نوشته ها" انگار تو را نوشته‌اند...

 

 

٠•● ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ●•٠٠•● ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ ●•٠

 


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 2 بهمن 1393برچسب:,ساعت 16:32 توسط ♥♥negar♥♥| |

پشت پنجره اولین برف زمستانی را نگاه میکنم
خانه گرم گرم است اما بدنم از سرما میلرزد
نمیدانم از برف است یا از تنهایی
برای خود چای میریزم پتو را بدورم میپیچم شاید کمی گرم شوم
بی فایده است دستانم پاهایم چون تکه ای از یخ سرد سردند
به تو فکر میکنم آه میکشم بخود میگویم
یکی باید باشد
یکی که دستانش
آغوشش
نگاهش
احساسش
گرما بخش زندگیت باشد
یکی مثل تو
تویی که ندارمت


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 2 بهمن 1393برچسب:,ساعت 15:49 توسط ♥♥negar♥♥| |

وقتی کسی رو دوست داری،این یه چیزه!
وقتی کسی تو رو دوست داره ، این یه چیز دیگه !
اما
وقتی کسی رو دوست داری که تو رو دوست داره
این یعنی همه چیز...
چیه خو دلم خواست عاشقانه بزارم‌
مدیونی فکر کنی عاشق شدم‌
من عاشق بودم


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 2 بهمن 1393برچسب:,ساعت 15:45 توسط ♥♥negar♥♥| |

براي تو مي نويسم...
براي تويي كه تنهايي هايم پر از ياد توست
براي تويي كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست
براي تويي كه احساسم از آن وجود توست
برای تو که میدانی زیبا ترین هدیه تولدم هستی
براي تويي كه تمام هستي ام در عشق تو غرق شد
براي تويي كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است
براي تويي كه مرا مجذوب قلب و احساس پاك خود كردي
براي تويي كه وجودم را محو وجود خود كردي
براي تويي كه هر لحظه دوري ات برايم مثل يک قرن است
براي تويي كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است..


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 2 بهمن 1393برچسب:,ساعت 15:40 توسط ♥♥negar♥♥| |

فاجعــــه یعنى…
آنقدر در تو غــرق شـــده ام
که از تلاقـــى نگاهـــم بادیگرى احســـاس خیانــت میـــکنم!!
عشـــق یعنى همین…


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 2 بهمن 1393برچسب:,ساعت 15:39 توسط ♥♥negar♥♥| |

تو را دوست دارم
در این باران
می‌خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم

لبخند تو را در باران می‌خواستم
می‌خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در آینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم…


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 2 بهمن 1393برچسب:,ساعت 15:35 توسط ♥♥negar♥♥| |

ببار بارون که من تنها ترین تنهای این دنیام

ببار بارون که پاک شه غصه از روزام

ببار بارون که من خسته ترین خسته ی این دنیام

ببار بارون  تا در شه خستگی از پام

ببار بارون که من شیدا ترین شیدای این دنیام

ببار بارون تا مجنون کم بیاره از دردام

ببار بارون که من عاشق ترین عاشق این دنیام

ببار بارون،چیو کم داری جز اشکام؟


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 2 بهمن 1393برچسب:,ساعت 15:31 توسط ♥♥negar♥♥| |

همــه چیــز سـاده استــــــ
زنـدگــی... عشــق...
دوستـــــــ داشتــن... عـادتــ کــردن...
رفتــن... آمــدن...
امــا چیــزی کـه ســــــاده نیستـــ
بـاور ایـن سـاده بـودن هـاستـــــــــــ...
 
f1c125e22ad9c91640d71a208a8262ee-425

ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 1 بهمن 1393برچسب:,ساعت 21:20 توسط ♥♥negar♥♥| |

کسی هست آغوشش را،

شانه هایش را

به من قرض بدهد !

تا یک دل سیر گریه کنم؟!

بدون هیچ حرف و سوال و جواب و دلداری و نصیحتی ؟


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 1 بهمن 1393برچسب:,ساعت 20:17 توسط ♥♥negar♥♥| |

هرگز نگو که دوست داری

اگر حقیقتاً بدان اهمیت نمی دهی

درباره احساست سخن نگو ، اگر واقعا وجود ندارد

هرگز دستی را نگیر وقتی قصد شکستن قلبش را داری

هرگز نگو برای همیشه وقتی می دانی که جدا می شوی

هرگز به چشمانی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری

هرگز سلامی نده وقتی می دانی

که خداحافظی در پیش است

قلبی را قفل نکن وقتی کلیدش را نداری

به کسی نگو که تنها اوست وقتی در فکرت به او خیانت میکنی


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 1 بهمن 1393برچسب:,ساعت 20:12 توسط ♥♥negar♥♥| |


قالب رايگان وبلاگ پيجك دات نت